آمارتکستاریخ انتشار : دوشنبه 9 تیر 1399 - 17:01
کد خبر : 22777

آنقدر خیزران بکش تا خیزران شوی

آنقدر خیزران بکش تا خیزران شوی

کافه دانش: نشست «شناخت طبیعت در نقاشی» برگزار شد. به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه برنامه‌های «نقش پژوهش در خلق هنر» که به‌صورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود، جمعه ۶ تیر نشست «شناخت طبیعت در نقاشی» برگزار شد. پری‌یوش گنجی و آرمان یعقوب‌پور مهمانان این نشست بودند و …

کافه دانش: نشست «شناخت طبیعت در نقاشی» برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه برنامه‌های «نقش پژوهش در خلق هنر» که به‌صورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود، جمعه ۶ تیر نشست «شناخت طبیعت در نقاشی» برگزار شد. پری‌یوش گنجی و آرمان یعقوب‌پور مهمانان این نشست بودند و شیما خشخاشی مدیریت برنامه را بر عهده داشت.

یعقوب‌پور در ابتدای این نشست در پاسخ به سوال خشخاشی درباره مفهوم طبیعت در نقاشی و معنای آن گفت: طبیعت معادل واژه یونانی ناتورال به معنای ایجاد کردن یا آغازگر حیات است. در مباحث هنری طبیعت معمولا به معنای ماده‌ای‌ست که مورد مشاهده مستقیم قرار می‌گیرد و این شامل کوچک‌ترین ذرات تا بزرگ‌ترین کهکشان‌ها می‌شود. یکی از چیزهایی که در مبحث طبیعت‌گرایی در هنر مهم است، اینست که از آنجایی که طبیعت بدون دخالت دست بشر پدید آمده، همیشه مورد سوال بشر بوده و باعث شگفتی انسان شده است. بشر همیشه دوست داشته خودش دوباره طبیعت‌آفرین باشد و در عالم هنر این اتفاق می‌افتد. هنرمندانی که روی ماده قابل مشاهده شروع به کار کرده‌اند را هنرمندان طبیعت‌گرا می‌دانیم و موضوع کار آنها می‌تواند انسان‌ها، حیوانات، گیاهان و.. باشد.

وی ادامه داد: اما اگر مفهوم طبیعت را به منظره و تصویر کردن مناظر طبیعی محدود کنیم، هنرمند این حوزه را نقاش منظره‌پرداز می‌نامیم. منظره‌پردازی زیرمجموعه طبیعت‌گرایی قرار می‌گیرد. طبیعت‌گرایی را هم با خوانش‌های مختلفی می‌توان تعریف کرد. قدمت رابطه هنر با طبیعت به رابطه هنر با تفکر برمی‌گردد و این دو به موازات هم پیش رفته‌اند. امروزه منظره‌پردازی به تصویر کردن مناظر طبیعی محدود نمی‌شود و بسیاری آن‌را یک خوانش فرهنگی و یک ابزار فرهنگی می‌دانند که به‌واسطه آن می‌توان حرف‌هایی متفاوت از عینیت‌پردازی را مطرح کرد. منظره‌پردازی واسطه تعامل انسان با طبیعت است و هم نقش دال دارد و هم مدلول، هم فضای بازنمود است و هم نمود. همان‌گونه که طبیعت معانی گسترده‌ای پیدا کرده، منظره‌سازی را هم می‌توان از زوایای مختلف نگریست و به تعداد نقاشان منظره‌پرداز می‌تواند معانی گسترده‌ای پیدا کند. بعضی از منظره‌پردازان همان نگاه عین به عین را لحاظ می‌کنند و برخی دیگر در پی مفهوم‌سازی در طبیعت‌اند و نگاه عده‌ای ممکن است از چارچوب نقاشی خارج شود و در محیط باز تحت عنوان Land Art انجام شود و همه اینها می‌تواند زیرمجموعه منظره‌پردازی قرار بگیرد.

این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا آغاز راه یک نقاش طراحی طبیعت است، توضیح داد: برای فهمیدن هر موضوعی نیاز به مطالعه و جستجو داریم و بدون این جستجو موضوع موردنظر فهم نمی‌شود. نقاشان و از جمله نقاشان منظره‌پرداز نیز نیاز به مطالعه دارند، هرچند این مطالعه متفاوت از نوع مطالعه یک دانشمند باشد. مطالعه هم می‌تواند انواع مختلفی از جمله نوشتاری، دیداری و.. داشته باشد. وقتی شروع به خلق یک اثر هنری می‌کنیم لازم است اول بدانیم دنبال چه چیزی هستیم. من اگر یک نقاش منظره‌پرداز باشم که بخواهیم طبیعت را به‌صورت عین به عین تصویر کنم یعنی سراغ نقاشی واقع‌نما یا عکس‌گونه بروم، لازم است بارها به طبیعت مراجعه کنم و الگوی من هم همان طبیعت است که مورد مشاهده مستقیم قرار می‌گیرد.

وی اضافه کرد: این بدان معنا نیست که هنرمندی که آبستره کار می‌کند نیازی به مشاهده طبیعت ندارد. او هم نیاز دارد به همان اندازه طبیعت را مشاهده کند اما با ترجمه‌ای که خودش از طبیعت دارد. اگر جکسون پولاک سراغ طبیعت برود درگیر بافت سنگ‌ها و درخت‌ها و.. می‌شود. پولاک نمی‌تواند مثل رافائل کار کند و قرار هم نیست چنین اتفاقی بیفتد، رافائل نمی‌توانست مثل پیکاسو یا پولاک کار کند. اینکه مسیری که همه نقاشان طی کرده‌اند را دنبال کنیم کاری بیهوده است.

یعقوب‌پور در پایان گفت: هر هنرمندی باید در طبیعت دنبال پاسخ دادن به سوال خودش باشد نه در پی پاسخ دادن به سوال دیگر هنرمندان. ولی به هر حال منبع تغذیه همه ما طبیعت است. کسانی اصرار دارند که اگر قرار است هنرمند کار آبستره هندسی انجام دهد پیش‌تر باید بتواند پرتره را به‌خوبی انجام دهد و این اشتباه است. ما نباید گذشته‌گرا باشیم. هرچه سایه گذشته گسترده‌تر باشد چشم‌انداز آینده محدودتر خواهد بود. من معتقدم تمام هنرمندان به هر شیوه‌ای که کار می‌کنند، همه نیازمند رجوع به طبیعت هستند اما باید بدانند از آن چه می‌خواهند. من اگر بخواهم مثل یک نقاش کلاسیک یا مثل جکسون پولاک کار کنم، مسیر اشتباهی را طی می‌کنم. باید ببینم خودم از طبیعت چه می‌خواهم و دنبال پیدا کردن سوالات خودم در طبیعت باشم.

در بخش دوم این نشست پری ‌یوش گنجی در پاسخ به سوال خشخاشی درباره فعالیت‌های تحقیقاتی‌اش در ژاپن گفت: طی شش ماه به‌صورت تطبیقی تاثیر موتیف‌ها و نقوش دوره ساسانی روی پارچه‌های کیمونو را مورد بررسی قرار دادم. در ژاپن تعداد کیمونوهایی که روی هم پوشیده می‌شود نشانه ثروت خانوادگی است. در کیمونوهایی که به‌صورت لایه لایه پوشیده می‌شود به این نتیجه رسیدم که نقوش اول چینی و ژاپنی بود و از نقوش دوم به بعد همه نقوش ساسانی بودند. هم‌زمان شروع به آموختن نقاشی آب مرکب کردم و مهم‌ترین دستاوردم یادگیری آب مرکب بود و از این بابت خیلی خوشحالم.

این هنرمند نقاش درباره چگونگی علاقمند شدنش به طبیعت و تاثیر آن در آثارش گفت: حضور در طبیعت و تماشای درخت و رودخانه و خورشید و.. کم و بیش برای همه اتفاق می‌افتد. اما اینکه سه ماه به ییلاق برویم و آنجا اقامت کنیم به معنی زندگی در وسط طبیعت است و از بچگی این حس در من شکل گرفت. کار را با امپرسیونیسم شروع و در ادامه به سمت اکسپرسیونیسم حرکت کردم. به هر حال هنرمند به وادی‌های مختلف کشیده می‌شود و من در طول مسیر کاری‌ام به‌جای انسانِ نظاره‌گر گل قرار دادم.

گنجی اضافه کرد: جامعه تاثیر زیادی روی من دارد و وقتی فشار در فضا زیاد می‌شود یا از آن‌طرف آرامش در جامعه برقرار می‌شود، ناخودآگاه رنگ‌هایی که به‌کار می‌برم عوض می‌شود و این را از جمله در مجموعه پنجره‌ها می‌توان دید. وقتی شرایط اذیتم می‌کند تنها گریزم نقاشی کشیدن است. در کار من یک رنگ معجزه‌گر وجود دارد که بنفش بسیار تیره است و به مشکی می‌ماند. این رنگ در صورت وجود نور روشن می‌شود اما در فقدان نور کاملا تاریک می‌شود. ماییم که خودمان را زیر این سایه‌ها پنهان می‌کنیم ولی وجود داریم.

این استاد دانشگاه افزود: در تاریخ ما ملت همواره وجود داشته اما همواره پرده‌ای جلوی خود کشیده تا آسیب نبیند. آسیب هم می‌بینیم اما به هر حال به طریقی از خودمان محافظت می‌کنیم؛ خودمان را جوری پنهان می‌کنیم که می‌بینیم اما کسی قادر به دیدن ما نیست. در پی این بودم که از سیاهی نور در بیاورم بدون اینکه آن‌را چراغانی کنم و به هر حال همه کدام ما درگیر این حس هستیم که در نهایت به روشنایی می‌رسیم. در نقاشی‌های آب مرکب هم حرکت از شب به روز و مجددا به شب را تصویر کرده‌ام و این هم همان تاریخ ماست.

گنجی درباره تجربه کاری‌اش در طراحی پارچه و تاثیر آن بر نقاشی‌هایش توضیح داد: من به آموزش اعتقاد بسیار زیادی دارم و در کنار نقاشی در پی چیزی بودم که به من کمک کند. در طراحی پارچه با شخصیت رنگ‌ها و اینکه هر کدام در زمان چاپ چگونه ظاهر می‌شوند آشنا شدم. در طراحی پارچه هم به طبیعت چشم داریم تا بتوانیم به طرح‌های متنوع برسیم. برای پژوهش پایان‌نامه رشته طراحی پارچه از انگلستان به ایران بازگشتم و روی کاشی‌های دوره صفوی در اصفهان کار کردم و شیفته آنها شدم. این کاشی‌ها از نظر رنگ، طرح، چیدمان و.. بی‌نظیرند. تمامی این چیزها روی کار من در ادامه تاثیر داشته‌اند.

وی در پایان در پاسخ به سوال خشخاشی درباره ضرورت شناخت طبیعت برای نقاشان نسل جدید گفت: در فلسفه ذن ژاپن می‌گویند آنقدر خیزران بکش تا خیزران شوی، آنقدر خیزران بکش تا خیزران خیزران شود و تو تو شوی. این به معنای مستمر کار کردن است. به شخصه در سن هفتاد و پنج سالگی کماکان مشغول یاد گرفتن هستم و کار می‌کنم تا به چیزهای تازه‌تری برسم و تا وقتی که زنده‌ام نیز به همین مسیر ادامه خواهم داد. امروز فیلم و سینما برای بچه‌ها به مرجع تبدیل شده است و کتاب خواندن و مستمر کار کردن کمرنگ شده است. در نسل ما و پیش از ما در هر رشته‌ای از نقاشی و شعر و آشپزی و.. غول‌های بزرگی داشتیم که مدام مشغول کار کردن بودند؛ از مرتضی ممیز و احمد شاملو گرفته تا عباس کیارستمی. امروز بچه‌ها با طراحی غریبه شده‌اند و مثل ما نیستند که همیشه دفتر طراحی همراهمان بوده است. مساله پول و شهرت نیست، مساله اینست که اگر چیزی در وجود انسان باشد که آرزوی آن‌را داشته باشد، باید به آن برسد و برای نسل ما این‌گونه بود.

برچسب ها : ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.